از تو رفتم، از تو و دنیای تو،

از جهان هرزه و رؤیای تو.

صد بیابان تشنة باران و من

بوسه های حسرت لبهای تو.

ماهی طلایی دریای دل

دل زند در سینة دریای تو.

خویش را سوزم چو شمع خیر هسوز،

تا کنم روشن دل شبهای تو.

دل شکست و نشکند خمار دل

از خمار نرگس شهلای تو.

میخورم غمها فزون و بی حساب،

تا که کم گردد کمی غمهای تو.

می کُشد آخر مرا سودا و غم،

گر نمردم از غم و سودای تو.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها