اگر در سینه دل مشت گلی نیست،

چو بیدل شاعر صاحب دلی نیست.

فلک شد سرحد شعر بلندش،

چو بحر نظم او را ساحلی نیست.

پسندم شیوة مشکل پسندش،

چو او مشکل کُشای مشکلی نیست.

او شد، چراغ معرفت "عرفان"او شد

که بی نورش منور منزلی نیست.

 " طلسم حیرت "اش حیرت فزوده

که بی او گرم بزم و محفلی نیست.

  ز درد "چار عنصر"چاره ای جو

جهان آدمی را حاصلی نیست.

همه اهل عجم دلدار بیدل،

ولی دلدارتر چون بیدلی نیست.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها