هرزه های بیش ما از مستی بسیار نیست،

یا که من بسیار مستم، یا کسی هشیار نیست.

باده لبهای میگونت به یاد آید مرا،

پس، چو منصور حلاج اندیشه ای از دار نیست.

  حسرت گفتار بیش و جرأت گفتار نه،

حاجتم بسیار هست و حاجت گفتار نیست.

جامة شرم و حیا بر تن اگر زیبنده است،

افتخار ما ولی از جامه و دستار نیست.

نیست پروایی اگر از باخت و برد جهان،

عاشقان را عشق بازی بازی دشوار نیست.

کور گشته سطرها چون جوی ناکشته ها،

دیهقان طبع ما را دفتر و اشعار نیست.

حیف باشد، گر نبیند چشم روشن سوز ما،

کور را در شام تیره روشنی درکار نیست

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها