گاه-گاهی نغمة طنبور م یآید به یاد،

روی گل رقصیدن زنبور می آید به یاد.

از نوای زخمه های تار ناجور دلی

ناله های عاشق رنجور م یآید به یاد.

هرزههای عشق مرموز گل و خورشید و تاک،

قصه آبستن انگور می آید به یاد.

چاه را از رنج بیژن نیست پروایی دگر،

دار را از جرأت منصور می آید به یاد.

آتش عشقت کند روشن شب تار مرا،

نور را از طینت ب ینور م یآید به یاد.

از خزان ریز حزین برگهای زیر پا

نامه های عاشق رهدور می آید به یاد.

کوهکن را روی شیرین یاد می آید به خواب،

چاهکن را روز مرگ و گور م یآید به یاد.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها