قبول ار من نسازم دین تو، ترسم سرم برٌی،

قبول ار میکنم دینت، تو جای دیگرم برٌی.

ببری صد نیستان و فغان بر جان نی ریزی،

فغان از جان من خیزد، نهال باورم برٌی.

زبردست تبردستی، ز باغ باورم بگذر،

تو هم زیر و زبر گردی، اگر خشک و ترم برٌی.

به مقراض دو پای خود میانبر میکنی راهت،

کمند یاری ما را میان دلبرم برٌی.

به تیغ ابروان هر دم طبابت میکنی قلبم،

برای زخم ناسوری تو نیم پیکرم برٌی.

گهی شعر ترم خوانی، گهی خشک و ترم برٌی،

گهی بال و پرم بخشی، گهی بال و پرم برٌی.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها