مطربا! استا! صدایم با نوایت جور نیست،

مست و مخموریم، ورنه، جرم در تنبور نیست.

تازه سازی زخم دلها زخمه بر تاری زنی،

نغمة ناجور تو درد دل رنجور نیست.

جرعه ای از بادة لبهای او نوشیده ام،

شور و عصیانش چرا در آب هیچ انگور نیست؟

من چه سان تاوان دهم، در تن توانی کو مرا؟

هیچ دردی خود ز درد ناتوانی زور نیست.

عالمی آباد هست و قلب ما آباد نیست،

نام ما مشهور هست و گور ما معمور نیست.

حاجیا، شعر ترت دارد نسیم بوی گل،

پس، چرا شعر ترت در چشم او منظور نیست؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها