عشق من با درد شورانگیز خود

می رود از خاطرت چون یادها.

از تو و از قلب بی پروای تو

ناله دارد،شکوه و فریادها.

با همه فریاد و شیون عشق من

همچو هذیان میرسد بر گوش تو.

می شتابد همره باد صبا،

با نسیم عنبرین آغوش تو.

عشق شورانگیز غم آلوده ام

همچو اشکی می چکد در پای تو.

با امیدی در زمین خاطرم

سبز گردد نخل خواهشهای تو.

عشق توفانی من طغیان کند

در جهان هرزه و رؤیای تو.

چون سرود عاشقی جا می شود

در دل پرحسرت و شیدای تو.

 عشق من با درد شورانگیز خود

همچو یادی میرود از خاطرت،

می رود تا دورها، تا دورها،

گشته دامنگیر تو تا آخرت.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها