دل من، ای دل عصیانگر من،

تو باشی دشمن دیرینه من.

ترا پیدا کنم، عفوت نسازم،

شوی حبس ابد در سینه من.

نمی دانم چه سان سازم مجازات،

ترا عصیانگر مغرور و سرکش.

اگرچه سوختم از آتشت من،

زنم هردم ترا بر آب و آتش.

تو عصیان م یکنی در سینه من،

زنم هر دم ترا سنگ ملامت.

همه دار و ندارم رفت بر باد،

بیاویزم ترا بر دار قسمت.

عنان و اختیارم رفت از دست،

تو از خود رفت های، بر خود نیایی.

به رغم این همه بیداد روزی،

بترکانی تو خود را چون فدایی.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها