چو یاد روزهای رفته خود

من از خود می روم روزی،

که روزی می رود از من

به صد درد و به صد سوزی.

من از خود می روم روزی،

ز خود رفتن اگرچندی محال است.

ز خود بگریختن کار خطا نیست،

که با خود ماندنم خواب و خیال است.

من از خود می روم روزی،

نبینم گر شرر در خود.

پنه جستم اگر عمری ز دشمن،

ندیدم من ولی دشمنتر از خود.

من از خود می روم روزی،

دگر بر خود نمی آیم،

به خود آیم، نبخشم خویشتن را،

به خود آیم، نبخشاید خدایم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها