به عالم عشق اگر یک دم بمیرد،

سراسر عالم از ماتم بمیرد.

بمیرم گر ز غم، ترسی ندارم،

از آن ترسم، بمیرم، غم بمیرد.

 

چرا این عمر ما کوتاه راه است،

اگرچه در نظر یک عمره راه است.

گنه باشد اگر عشق و محبت،

به عالم ب یگنه بودن گناه است.

 

گهی یادی ز آن رو می کنم من،

سبوی مرگ خود بو می کنم من.

چه سود از خوبی آن روی خوبت،

دلم خون می کنی، خو می کنم من.

 

بسوزی بهر کاهی خرمنی را،

ز ما بالا شماری دشمنی را.

به یک درهم مرا ارزان فروشی،

به صد من زر نیابی چون منی را.

 

 کنار نازنینت چون بهشت است،

جهان بی روی زیبای تو زشت است.

خطا باشد اگر عشق من و تو،

خطای جمله کلّ سرنوشت است.

 

سبوی صبر خامی و صبورم،

دگر در دل نماند عصیان و شورم.

به یاد لاله رو سوزم، که ای کاش،

چراغ لاله سوزد روی گورم.

 

دلم را می بری با دلنوازی،

که باشم لحظه ای از خویش راضی.

اگر بازی بود عشق و محبت،

تمام عمر بگذشتم به بازی.

 

نمی پرسی مرام و مقصدم را،

ملامت می کنی نیک و بدم را.

رسیده تیر غمهایت به جانم

، کمان ابرو، کمان کردی قدم را.

 

بلای جان من جانانه ام باش!

صفای عالم افسانه ام باش!

اگر یارم نه ای بهر تسلّی،

تمنّای دل دیوانه ام باش!

 

جوانی می رود با امر تقدیر،

زمانی می شود عشق دلم پیر.

کند رسوا مرا این عشق پیری،

جوان بودم، کجا بودی تو آخر؟!

 

گل گلدانی و گلشن ندیدی،

ز خود دشمنتری دشمن ندیدی.

به چشم کم مرا دیدی تو عمری،

تو من را دیدی و چون من ندیدی.

 

صفای دشت و صحرا در دل من،

جنون و شور دریا در دل من.

ز شادی گر در این دنیا نگنجی!

بیا، خود را بکن جا در دل من.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها