وقت آن شد جان من، افکار را دیگر کنیم،

دفتر و اندیشه و اشعار را دیگر کنیم.

تا که بافی طعنه ها را با هزاران ساحری،

تار و پود شیوة گفتار را دیگر کنیم.

ارز پل شد در سما و قدر آدم در زمین،

کو توانی قیمت بازار را دیگر کنیم.

کلّه ای باشد تهی، این علّت دستار نه،

کلّه کل باشد اگر، دستار را دیگر کنیم.

تا اجل رهگم زند در کوچه های عمر ما

، خانه و دروازه و دیوار را دیگر کنیم.

تا به رنگ دیگری تابی به چشم دیگران،

جامه و هم کرته و ایزار را دیگر کنیم.

ای که از خود رفته ای، آخر کجا هم می روی؟

ای زخودرفته، بیا، رفتار را دیگر کنیم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها