م

عالمخدا، یکتا تویی، آدمخدا گشته فزون،

ای همزبان من، چرا حال زبان گشته زبون؟

دین دشمن من گشته است یارم بت زیبای دهر،

بیگانه مزهب های غیر جان آشنا با من کنون.

خواهم، که بینی روی شید در عالم هر تیره دل،

روشن طلوعی بی غوروب، دنیای دل، دنیای دون.

ملّا خورد خون جگر، بدخو شود شاگرد او،

طفل دبستان زمان دلهای ما را کرد خون.

در مرز و بوم هستیت بیم مریضی بد ترا،

تا بام نفتد بر سرت باید زنی زیرش ستون.

دنیا همه دو نپرور است، دون یا ز ما بالاتر است،

گردون بچرخد بی ابا در زیر چرخ پاستون.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها