عجم، بر کف ترا آن جام جم نیست،

عرب یا رب رها از بند غم نیست.

برای آدمی دام است عالم،

چو آدم واقف از راز عدم نیست.

 

ز باغ وصل تو یک گل نچیده،

هزاران خار غم بر دل خلیده.

تو نور چشم من، ای نور دیده،

که دیده چون تو زیبایی ندیده.

 

نگفتم پیش کس گر از غم دل،

الم دارد دلم در عالم دل.

درون خانه چشمم نهانی

حرم سازم برای محرم دل.

 

به روی سینه ات کی سر گذارم؟

تپشهای دلت را کی شمارم؟

شکست از سنگ هجرت شیشه دل،

بیا، با ناز خود بشکن خمارم.

 

ترا بار دگر پیدا کنم من،

به نرخ جان ترا سودا کنم من.

نمی خواهم ترا سازم مجازات،

فقط بر خود ترا شیدا کنم من.

 

  گلی دیدی، دگر گلشن نجستی،

شراری دیدی و گلخن نجستی.

وبای منمنی بر تو اثر کرد،

اثر از من، اثر از من نجستی.

 

الها، جاودان راغون من باد!

مثال اختر گردون من باد!

به زیر چرخ ما چرخ تو چرخد،

که گردان چرخ تو از خون من باد


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها