خبر از عالم بحر و برم نیست،

خبر از سوزش خشک و ترم نیست.

ز خاک تر بود آب و گل من،

ز غم می سوزم و خاکسترم نیست.

 

انیس خوشگل خوشجقچقم نیست،

رقیب بدزبان احمقم نیست.

حقم را می خوری گرچه، غمت نیست،

غمی که می خورم، هرگز حقم نیست.

 

به غارت برده ای رزق گدا را،

به یغما می بری از کور عصا را.

زمین مال خدا گویی و ده چند،

به یغما می بری مال خدا را.

 

ز جام چشم جادوی تو مستم،

هم از لبهای نوشت میپرستم.

دل سنگین تو پیمان شکن شد،

تمام عمر در بند شکستم.

 

خزان افتاده در دشت و دمان گشت،

جوانی رفت و از ما بی نشان گشت.

قضا تیری بزد بر سینه من،

قد چون تیر من مثل کمان گشت.

 

  نگار نازنین آمد چکنپوش، .

ببرد از من قرار و طاقت و هوش »

چمن خوب و وطن خوب و جهان خوب،

بهار گل فشان دارد در آغوش.

 

بمانم سر به روی سینه تو،

که هستم عاشق دیرینه تو.

نماند تا نشان از کینه تو،

ببوسم از رخ سبزینه تو.

 

نیابی دل، اگر دلبر نیابی،

تو عمر رفته را از سر نیابی.

در دل را کُشا بر روی مادر،

به صد در سر زنی، مادر نیابی.

 

وزد باد مراد از سوی کویت،

شوم مخمور و مست از بوی مویت .

کنم ترک نماز عشق عمری،

نباشد قبله ام روی نکویت.

 

به ننگ آرد مرا بی ننگی تو،

به تنگ آرد مرا دلتنگی تو.

شکست زندگی نشکست قلبم،

دلم را بشکند دلسنگی تو.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها